عمل و حالت عشوه گر. عشوه سازی. عشوه کاری. (فرهنگ فارسی معین). دلفریبی و شوخ چشمی. (ناظم الاطباء) : یک زبان داری و صد عشوه گری من و صدجان ز پی عشوه خری. خاقانی. - عشوه گری کردن، عشوه سازی کردن: عشوه گری میکند لعل تو و طرفه آنک عقل چو خاقانئی عشوه خری میکند. خاقانی
عمل و حالت عشوه گر. عشوه سازی. عشوه کاری. (فرهنگ فارسی معین). دلفریبی و شوخ چشمی. (ناظم الاطباء) : یک زبان داری و صد عشوه گری من و صدجان ز پی عشوه خری. خاقانی. - عشوه گری کردن، عشوه سازی کردن: عشوه گری میکند لعل تو و طرفه آنک عقل چو خاقانئی عشوه خری میکند. خاقانی
عمل و حالت عشوه خر. رجوع به عشوه خریدن شود: یک زبان داری و صد عشوه گری من و صدجان ز پی عشوه خری. خاقانی. - عشوه خری کردن، پذیرای عشوه شدن: عشوه گری میکند لعل تو و طرفه آنک عقل چو خاقانئی عشوه خری میکند. خاقانی
عمل و حالت عشوه خر. رجوع به عشوه خریدن شود: یک زبان داری و صد عشوه گری من و صدجان ز پی عشوه خری. خاقانی. - عشوه خری کردن، پذیرای عشوه شدن: عشوه گری میکند لعل تو و طرفه آنک عقل چو خاقانئی عشوه خری میکند. خاقانی